چجوری بگم که نه خسته م و
نه توو فکرم و نه خوابم میاد
یه حالی دارم مثل دیوونه ای
که غمگینه اما میخنده زیاد
چرا توو سفر توی مهمونیا
یه گوشه خودم رو بغل میکنم
میگم مثل بچگیات ذوق کن
نمیشه نمیخوام نمیتونم
اگه تهش می میرم
بذار غر بزنم
بذار بچه شم
همه رو دور بزنم
بذار جریمه شم
اگه تهش می میرم
میخوام نترسم و
یه بار شجاع شم
اصلأ صبح بخوابم
یهو شب پاشم
دلم لک زده برای خودم
برای سفر جاده و پیچ و تاب
نه کفری شم از حرف این آدما
نه تا صبح بپیچم به این رختخواب
جوونیمو بوسیدم و رفت کنار
رسیدم به موهای جوگندمی
نشستم ببینم تهش چی میشه
چی میخوادش از جونم این زندگی
عاشقم باش عاشقم باش که تو شب ستاره باشم
عاشقم باش تا کنارت قهرمان قصه هام شم
عاشقم باش تا با عشقت به غم دنیا بخندم
زخمای نادیدنی رو با ترانه هام ببندم
اگه تو باشی می تونم نبض فردا رو بگیرم
واسه تو زنده بمونم واسه ی چشمات بمیرم
می تونم خورشید و حتی به تن شب هات بدوزم
تا ابد دورت بگردم مثل پروانه بسوزم
گرفتار من شو گرفتار عشق
ببر قلب من رو به دیدار عشق
گرفتار من شو به من تکیه کن
یه دنیای تازه به من هدیه کن
عاشقم باش عاشقم باش تا برات رویا بسازم
که از عشق رویینه باشم تا فقط به تو ببازم
تو جدال غم با تباهی یاد تو همسنگرم بود
اولین دلیل بودن تکیه گاه آخرم بود
من تمام این مسیرو واسه عشق تو دویدم
از شب و دشنه گذشتم تا به کشف تو رسیدم
تو می تونی که پناه خستگی های تنم شی
من یه عمر آواره بودم تو می تونی وطنم شی
گرفتار من شو گرفتار عشق
ببر قلب من رو به دیدار عشق
گرفتار من شو به من تکیه کن
یه دنیای تازه به من هدیه کن