دلم را بردی ای عشق
منی که در نگاهت جهانم خانه دارد
ببینم چشم هایت چقدر دیوانه دارد
دلم را بردی ای عشق
تو با آن خنده هایت همه قلبم برایت
من آرامم همیشه میان دست هایت
آرامش من بگو بی من در این باران کجایی
تو ای رویای سرگردان کجایی
تمام من بگو ای جان کجایی
آرامش من دلت از گریه هایم بی خبر نیست
کسی از تو به من نزدیک تر نیست
سفر هست و کنارم همسفر نیست
ببین در حرف هایم سکوت دیگری هست
غم غمگین تری هست …
تو را با خاطراتت به قلبم میسپارم
تو را من دوست دارم …
یکی بود یکی نبود یکی رفیق نیمه راه بود
یکی موند تک و تنها با خودش همون که بی گناه بود
دیگه فکر کنم آخرشه آره رفتنی رفتنیه
سخته برام اما الان لحظه خداحافظی کردنیه
راضی شدی از اینکه خستم کردی آخر
از اینکه قلبم کرده باور که دیگه دنیامون یکی نمیشه باهم
راضی شدی از حالا تنهاییامو نگاه کن آره مسیرمونو جدا کن
برو همه چیمونو رها کن …
ما دیگه چند وقته از هم نداریم هیچ خبری
خودتو باورت میشه منو از یاد ببری
شیادم سخت باشه رفتن واسه تو نه واسه دلم
آخه من یه روزی عشق تو بودم خیر سرم
حالا نمیایم کنار هم دیگه تمومه بهار من
نمیدیدم این روزارو که نباشی با من
لجبازی میکردی با دلم نمیرسیدی به حال من
پریدی و رفتی پر زدی از هوای من
حال دنیای من آشوب نبود بهتر بود
تا که طوفان به دلم دادی و رفتی آخر
قبل تو شعر نبود عاشق دیوانه کجا
نه دلی دلهره ای خاطره ای زخم آور
حال دنیای من آشوب نبود بهتر بود
و دلم دورترین جای جهان از احساس
تو چه کردی که هنوز از ته دل غمگینم
تو چه کردی که هنوز جنگ جهانی برپاست
من بی قرار این انتظار بارانی ام کرد
با هر قدم تنهایی ام را یادم آورد
با اینکه میدانم غمی اما کجایی
با بغض من نا محرمی اما کجایی
من به کابوس نبودنت سنجاق شدم
سرد و متروکه ترین جای جهان است دل من
جای خالی تو شد نقطه پایان خودم