گرگ چشات زده به گله ی دلم

دور چشات داره میگرده دلم

تو صحنه ی عشق هنرپیشه منم

باز خودمو به آب و آتیش میزنم

تو که نقش لیلا داری چشم رو هم بذاری

توی دام دل شکاری آخ شکاری چه شکاری

زهر چشم گرفتی با چشای وحشی

کاشکی مال من شی مال من شی …

توی فصل زندگی قسم آخر که منم

شب دراز است و دراز است و قلندر که منم

اون نظر کرده تویی اون که خطر کرده منم

اونکه از عشق زیاد شهرو خبر کرده منم

میترسم یه شبی تو بی خداحافظی بری میترسم میمیرم یه وقت  تو از خداحافظی بگی

زیبا زیبا زیبای من باش قرار بی قرار من باش همیشه راهمون جدا بود همین یه بارو سمت من باش

زیبای بی احساس دلم خیلی تنهاست نگو فردا میای همین الان فرداست

زیبای بی احساس دلم خیلی تنهاست میگی فردا میای اینم از اون حرفاست

جدا نمیشه از ریشش دوباره خوابتو دیدم دیشب

یه کاری کردی من نمیدونم هر ثانیه دلتنگ تر میشم

زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره باغبونی
که دیده از گلاش نامهربونی
یه جوری غصه خورده که صدای گریه هاش مشهور شهره
ولی با گل ها قهره
یه باغبون خسته از چهار فصل زمونه میخواد باغو بسازه اما میترسه نتونه
میدونه خیلی وقته افتاده آتیش به جون گلای باغ این دوره زمونه
امون از اون باغی که آسمونش دلش گرفته مثل باغبونش
امون از اون گلی که خار و تیغش زده به زخم بهترین رفیقش
چه ساده دل برید از عشق و باغش باغبونی
که دید از غنچه هاش نامهربونی
چه شب ها بین دستاش این گلای سردو ها کرد
ولی کی بهش وفا کرد

یه باغبون خسته از چهار فصل زمونه میخواد باغو بسازه اما میترسه نتونه
میدونه خیلی وقته افتاده آتیش به جون گلای باغ این دوره زمونه
امون از اون باغی که آسمونش دلش گرفته مثل باغبونش
امون از اون گلی که خار و تیغش زده به زخم بهترین رفیقش

امون از اون باغی که آسمونش دلش گرفته مثل باغبونش
امون از اون گلی که خار و تیغش زده به زخم بهترین رفیقش