تو یه پاییز آروم و دنجی

یه خواب از برگای زرد و نارنجی

از دوری تو بی طاقت میشم

هر شب با رویاهات هم صحبت میشم

نباشی فکرت با من راه میره

بارون که ضرب دلتنگی میگیره

خوابم یا بیدار بیدارم انگار

این بغض سنگین و از سینه م بردار

سرما میزد به تنم تو چقدر نفست ابری بود

میفهمیدی که شبم که دلم پر بی صبری بود

یادت رفته چه شبا تو موهات منو گم میکردی

تنها موندم خودتو برسون تو به این شبگردی

من درد زخمای تقدیرو میفهمیدم بی تو

ترسیدم بی تو

دور از تو کابوس تنهایی رو میدیدم بی تو

ترسیدم بی تو

نباشی فکرت با من راه میره

بارون که ضرب دلتنگی میگیره

خوابم یا بیدار بیدارم انگار

این بغض سنگین و از سینه م بردار

سرما میزد به تنم تو چقدر نفست ابری بود

میفهمیدی که شبم که دلم پر بی صبری بود

یادت رفته چه شبا تو موهات منو گم میکردی

تنها موندم خودتو برسون تو به این شبگردی

دلم بهونه‌ی تو رو داره یه عالمه

بارون می‌باره تو کوچه‌ خیسه

یادت کنارمه قلبم پریشونه

شبای پاییزی دلتنگی و بارون

یادت همیشه باهامه تموم نمیشه این درد

با هر قطره بارون دلم می‌لرزه

کاش بودی پیشم این شبای بی‌قرار

برگای زرد روی زمین افتادن

مثل دلم که تو رفتی تنها مونده

آسمون گریه می‌کنه دل منم

همه چی غمگینه تو این شب پاییز

شبای پاییزی دلتنگی و بارون

یادت همیشه باهامه تموم نمیشه این درد

با هر قطره بارون دلم می‌لرزه

کاش بودی پیشم این شبای بی‌قرار

واسه مردی که هِی بغضاشو خورده

واسه هرشب سیاه مستی و سردرد

بذار خواهش کنم می تونی برگرد

من شبا دلتنگتم توی خیابون

بازم میگیره بارون

ولی تو میری با اون

من شده روزام غم انگیز

به لطف تو و پاییز

بازم باختم به پاییز

خداکنه این پاییز کم بارون بیاد ، یا اصن نیاد

خداکنه هروقت تو برگشتی پیشم بارون بیاد

هی بباره هی بباره

ببینم ؟!

اگه تا آخر پاییز برنگشتی چی ؟

اونوقت کلِ سالم میشه زمستون