عزیزم

بزرگ میشی سرو سامون میگیری

عروسیتو توباغمون میگیری

میشی عصای دست خونواده

بخواب جونم حالا فرصت زیاده

پدر آینده چی میشه؟

بذار از سربازی برگردی حالا

ایشالا جور میشه تموم کارا

میگردیم دنبال آشنایی چیزی

بیکار نمیشی با مدرک بالا

خدا آینده چی میشه؟

هوا مثل قدیما صاف میشه؟

رو لب ها خنده باز اسراف میشه؟

بازم زاینده رود پر آب میشه؟

یعنی قند تو دلامون آب میشه؟

خدایا آرزوهام ته کشیدن

یه شب بی فکر فردا خواب میشه؟

شراره عشقی که شد زندگانی

به ياد ياری خوشا قطره اشکی

به سوز عشقی خوشا زندگانی

هميشه خدايا، محبت دل ها

به دل ها بماند بسان دل ما

که ليلی و مجنون فسانه شود

حکايت ما جاودانه شود

تو اکنون ز عشقم گريزانی

غمم را ز چشمم نمی خوانی

از اين غم چه حالم نمی دانی

پس از تو نمونم برای خدا

تو مرگ دلم را ببين و برو

چو طوفان سختی ز شاخه غم

گل هستی ام را بچين و برو

که هستم من آن تک درختی

که در پای طوفان نشسته

همه شاخه های وجودش

ز خشم طبيعت شکسته