صحنه
بغضم که وا میشه
شوری به پا میشه
اشکامو می دزدم
اوج صدا میشه
اشکامو میدزدم
انگار که خوشحالم
یه حس بی تابی میفته دنبالم

با صحنه اومدم

رو صحنه با شما
آغاز عشق بود
هر گوشه ی صدام
این عشق یواش یواش
توو قلبم لونه کرد
چیکه چیکه اومدو منو دیوونه کرد
به خاطر تو بود
تو که عزیزمی
تو که قشنگ تر از گل ابریشمی
به خاطر تو بود
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

با صحنه اومدم رو صحنه با شما
آغاز عشق بود
هر گوشه ی صدام
این عشق یواش یواش
توو قلبم لونه کرد
چیکه چیکه اومدو منو دیوونه کرد
به خاطر تو بود
تو که عزیزمی
تو که قشنگ تر از گل ابریشمی

تو جاده های عشق
قلبم کنارته
قصر یخی هنوز در انتظارته
به خاطر تو بود
صحنه
گل ابریشمی من

ﻫﺮ دﻓﻌﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻤﺖ ﺗﻮرو واﺳﻢ اﻧﮕﺎری ﺑﺎر اوﻟﻪ
ﻳﺎدﺗﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺎل ﻣﻦ ﻣﻴﺸﻰ دﻳﺪی ﺷﺪی ﺑﺎﻟﺎﺧﺮه
ﻫﻰ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺨﻮاﻣﺖ ﻣﻴﺪوﻧﻰ ﺟﺎت ﻛﺠﺎﺳﺖ اﻟﺎن روی دوﺗﺎ ﭼﺸﻤﺎﻣﻪ
ﻣﺎ دوﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﻦ و ﺗﻮ ﻣﻴﺸﻴﻢ ﻳﻪ ﻋﺸﻖ ﻛﺎﻣﻞ
ﻳﻪ ﻋﺸﻖ ﻛﺎﻣﻞ
ای ﻋﺸﻖ ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﻢ
ﻋﺸﻘﺖ اوﻣﺪ داشت واﺳﻢ
ﻋﺸﻘﻢ ﻳﺪوﻧﻢ ﺗﻮ ﺷﺪی ﺟﻮﻧﻢ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻳﻜﻰ ﻫﻢ ﺳﺎزم

متن اولین بار مرتضی اشرفی

ﻳﻪ ﺟﻮری ﺗﻮ رو اﮔﻪ ﺧﻮاب دل ﻣﻦ دﺳﺘﺘﻪ
ﻣﮕﻪ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﻜﻰ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﻮ رو از دﺳﺖ ﺑﺪه
اﻧﻘﺪه ﺧﻮﺑﻰ ﻛﻪ اﻳﻨﺠﻮر ﻋﺸﻘﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﻪ دﻟﻢ
ﺗﺎ ﺗﻪ دﻧﻴﺎ ﻛﻨﺎرﺗﻢ دﻟﻢ وﺻﻠﺘﻪ
دﻟﻢ ﻣﻴﺮه ﺑﺮات ﺗﻮ ﺧﻮد ﻣﻨﻰ
ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺨﻨﺪی ﺗﻮ ﺑﺮام ﻓﻘﻄ ﺣﺮف ﺑﺰﻧﻰ
ﻣﻦ و ﺗﻮ ﺗﺎ اﺑﺪ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﻴﻢ
ای ﻋﺸﻖ ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﻢ
ﻋﺸﻘﺖ اوﻣﺪ داشت واﺳﻢ
ﻋﺸﻘﻢ ﻳﺪوﻧﻢ ﺗﻮ ﺷﺪی ﺟﻮﻧﻢ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻳﻜﻰ ﻫﻢ ﺳﺎزم.

ای ﻋﺸﻖ ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﻢ
ﻋﺸﻘﺖ اوﻣﺪ داشت واﺳﻢ
ﻋﺸﻘﻢ ﻳﺪوﻧﻢ ﺗﻮ ﺷﺪی ﺟﻮﻧﻢ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻳﻜﻰ ﻫﻢ ﺳﺎزم

من که جونمم میدم واست حالا تو هی دوری کن

دیگه فرقی نداره برام مردم یا زندم الان

فقط اشکات آهه تو چشام

حتي روزام تاریکه برام

ببین

همه جوره من مشتی بودم

رفیقای دورت همش مشقی بودن

با ریشای مشکی بلند واسم عادی نبود درگیرت شدم

زندگی سیرت شدم جوون بودم ولی پیرت شدم

هرجا نشستی گفتی این آدم بدست اونقدراهم بد نبودم

من و عصبی میکنی میای و این دل و با نگات میبری

میگفتی تو کل دنیا واسه من از همه تو سری

چه بهت میاد روسریت

اسمشو تتو زدی بدجاییم زدی بدجوری بهم زدی

اعتماد توم مرده میگن به جا معرفت داری عقده

شده حرفام یه مشت شعر مهم نیست کی باخته کی برده

شبیه تو نیست نه پیشش آروم نمیشم پیشت آروم کی شم

شبیه تو نیست نه باهاش خوب نیست

حالم کاش الان بودی با من بگو چرا دوری واقعا

شبیه تو نیست نه پیشش آروم نمیشم پیشت آروم کی شم

اون شبیه تو نیست نه باهاش خوب نیست

حالم کاش الان بودی با من بگو چرا دوری واقعا

ساکت همیشه بسته بود یه عمره آمادم بری

فهمیده بودی عاشقم از من خیالت تخت بود

پای تو موندم تا تهش پای تو موندن سخت بود

من چشم بستم رو دلم اصلا برام راحت نبود

حسی که من داشتم به تو یک لحظشم عادت نبود

تو بدون و نبودنت حالم یه روزم خوش نبود

حتی گلوله عشق من اینجوری آدمکش نبود

من چشم بستم رو دلم اصلا برام راحت نبود

حسی که من داشتم به تو یک لحظشم عادت نبود

تو بدون و نبودنت حالم یه روزم خوش نبود

حتی گلوله عشق من اینجوری آدمکش نبود

راهو نشون دادم بری تا کم شه از این اضطراب

من بلدم کنار بیام خودم با این حال خراب

فکر خودت باش از الان از حال من چیزی نپرس

تنهایی خوبم میکنه نه غصه میخورم نه قرص

من چشم بستم رو دلم اصلا برام راحت نبود

حسی که من داشتم به تو یک لحظشم عادت نبود

تو بدون و نبودنت حالم یه روزم خوش نبود

حتی گلوله عشق من اینجوری آدمکش نبود

من چشم بستم رو دلم اصلا برام راحت نبود

من چشم بستم رو دلم اصلا برام راحت نبود

حسی که من داشتم به تو یک لحظشم عادت نبود

تو بدون و نبودنت حالم یه روزم خوش نبود

حتی گلوله عشق من اینجوری آدمکش نبود

من چشم بستم رو دلم اصلا برام راحت نبود

شهر اگر خوابیده ، باشد! درد می خوابد مگر

آنکه مُرد از تشنگی سیراب خواهد شد مگر

اسم دریا را نوشتن آب خواهد شد مگر

هرچه مرهم می گذارم بند می آید مگر

ای وطن! خون تو از اروند می آید مگر

قصه ی پُر غصه ات پایان نمی گیرد مگر

پس دعاهامان چه شد ؟! باران نمی گیرد مگر

غیر ما در این جهان کَس بَد نمی بیند مگر

حال ما را آنکه می بیند نمی بیند مگر

آنچه در دل داشتیم ابراز می گردد مگر

آب از جو رفته ی ما باز می گردد مگر

اینجا همه دل دادنام دل بستنام عاشقیام بی جوابه

من تو این شهر بدجوری حالم خرابه

هنوز خرابم بیا برس به دادم بیا

بدجوری دلتنگتم امون از دلتنگیا

دور چشات داره میگرده دلم

تو صحنه ی عشق هنرپیشه منم

باز خودمو به آب و آتیش میزنم

تو که نقش لیلا داری چشم رو هم بذاری

توی دام دل شکاری آخ شکاری چه شکاری

زهر چشم گرفتی با چشای وحشی

کاشکی مال من شی مال من شی …

توی فصل زندگی قسم آخر که منم

شب دراز است و دراز است و قلندر که منم

اون نظر کرده تویی اون که خطر کرده منم

اونکه از عشق زیاد شهرو خبر کرده منم

یه زخم کهنه پیدا شد میام حالتو میپرسم

یه روزی که دلت لرزید چشات از رفتنش ترسید

وجودت یخ زده سردی میام حالتو میپرسم

تو اعتماد آخرم واسه عشق یه آدم بودی

زدم قید همه چیزو از اون لحظه که با من بودی

یه دنیا رو حریف بودم اگه فقط کنارم بودی

تو جنگی رو سروع کردی که از قبل به تو باخته بودم

تموم رویامو آجر به آجر با تو ساخته بودم

خیال کردم که با قلبم درست تورو شناخته بودم

این قصه ی درده گوش کن میخوره به دردت

همیشه بعد یه قله جلوته دره

این قصه ی درده منه چه جنگی تو قلب منه

اونی که ناجی بود عمری حالا یه اهریمنه